ادامه

نمی دونم دستم به چی خورد که نوشته ی قبلی ناقص موند. گفتم که بلد نیستم. می گفتم
اما توی ادبیات فارسی معاصر مثل خیلیها شاملو رو دوست دارم و باهاش زندگی می کنم فروغ رو خیلی نمی پسندم و اخوان ثالث گاهی منو دیوانه می کنه بس که خوبه. توی نویسنده های فارسی زبان، احمد محمود رو خیلی می پسندم و به نظرم درست مثل اکبر رادی در نمایشنامه نویسی ، او هم به حقش نرسید و کمتر دیده شد. رمانهایی رو از ادبیات فارسی دوست دارم و فکر می کنم رمانهای مهمی هستند: سفر شب نوشته ی بهمن شعله ور، شب یک شب دو نوشته ی بهمن فرسی، قرنطینه نوشته ی فریدون هویدا، شب هول نوشته ی هرمز شهدادی.فعلا این یک خلاصه ایه از علایق منو می نویسم که خودم هم بفهمم چی دوست دارم! فکر کنم برای یک نوشته توی وبلاگ زیادی ور زدم. بقیه اش باشه برای بعد.
امین

درباره ی من

اینهایی که می نویسم اولین نوشته های من توی یک وبلاگه . یعنی من توی عمر پربرکتم تا به حال نه وبلاگ داشتم و نه به سرم زده داشته باشم. این وبلاگ زنم درست کرده برای دو تامون تا هر دو تامون بنویسم با این که کلی کامپیوتر حالیمه بازهم از تنظیمات وبلاگ چیزی حالیم نیست و همه رو از زنم می پرسم. به هر حال فکر می کنم وبلاگ جاییه که معمولاً ملت هرچی دلشون بخواد می نویسن و خوب چون ما توی بهشت و مهد دموکراسی زندگی می کنیم گاهی برای کسانی که حرف دلشون رو می زنن مشکلاتی پیش می آد مثلاً یه دفعه چشمشون رو باز می کنن می بینن توی زندان هستن! من فعلاً قصد ندارم چیزهای عجیب و غریب و بودار یا بی بو این جا بنویسم. بیشتر دوست دارم از چیزهایی که توی ذهنم می گذرن و بیانشون نمی کنم و دوست دارم بیانشون کنم تا خودم هم اونا رو بفهمم ، بنویسم. خاطرات یا ذهنیات یا تأثیراتی که زندگی توی شهر عجیبی مثل تهران روی آدم بدبختی مثل من می گذاره، برخوردهام با آدمها، با دنیای مرتبط با کارم یعنی تئاتر و چیزهای این جوری. کتابهایی که می خونم و دوستشون دارم و....از امروز شروع می کنم و سعی می کنم تا جایی که می شه چس ناله راه نندازم! چون در طول روز به اندازه ی کافی غرمی زنم و به همه چیز و همه کس فحش می دم.البته این حالت خیلی از همسنها و همرشته ای های منه . من توی زندگیم دلخوشیهایی دارم که می تونن برای لحظاتی منو از افسردگی و تلخی دور کنن. مثلاً کتاب، فیلم و فوتبال. من به طرز دیوانه واری فوتبال رو دنبال می کنم و خیلی متعصبانه طرفدار تیم بارسلونا هستم. توی کتاب خوندن سلیقه ام متنوعه مثلاً کتابهای مربوط به تاریخ معاصر رو دوست دارم اعم از تاریخ معاصر ایران و جهان. به کتابهایی که به سیاست، تاریخ، فرهنگ و دنیای معاصر مربوط می شه علاقه دارم. و از همه بیشتر به ادبیات . توی فیلم دیدن سلیقه ام کمی اروپاییه . یعنی خدایان من توی سینما نه تارانتینو و ... هستن بلکه من برگمان و تارکوفسکی را می پرستم. البته من وودی آلن، اسکورسیزی و کاوپولا رو دوست دارم اما نه به اندازه ایی که مثلاً فیلم فانی و الکساندر رو دوست دارم. به هر حال این جوریه. توی ادبیات اما سلیقه ام یک ترکیبیه از سلیقه ی روسی و آمریکایی. من داستایفسکی رو می پرستم. اما همینگوی، کارور، فاکنر، آرتور میلر، سلینجر، سینگر، و... رو شیفته وار دوست دارم. البته با این که عاشق فرهنگ و زبان فرانسه هستم و خودم هم زبان فرانسه خوندم از بین نویسندگان فرانسوی فعلاً کامو رو واقعاً دوست دارم

شروع

!برای شروع می نویسیم ما اومدیم