و اینگونه بود که صادق هدایت متولد شد


امروز 28 بهمن یا به عبارتی دیروز ( الان ساعت 12 و بیست و چند دقیقه ی شب است و مثلاً فردا حساب می شود) تولد صادق هدایت بود. صادق هدایت برای هر کدام ما یک معنی دارد، هر کدام ما که کتاب هاش را خوانده ایم و بهش فکر کرده ایم. 

برای من به شخصه نام هدایت یادآور خیلی چیزهاست که جدای نبوغ و روشنفکری و ادبیات، غم و تنهایی و درک نشدن و بی پولی و درماندگی چند تایش است.

دلم گرفت وقتی که فهمیدم تولد هدایت است. سالها گذشته و هنوز نمونه ی هدایت در ادبیات ما به وجود نیامده، بعد از این هم بعید می دانم به وجود بیاید اما من هرگز نمی توانم خودمان را ببخشم چه آن خومانی که همزمان با هدایت می زیسته ایم چه آن که بعدتر از او، نمی توانم خودمان را به خاطر فاصله ای که از او گرفتیم ببخشم. هنوز هم درباره ی بعضی ها این اتفاق می افتد اما فرقش برای هدایت این بود که به نومیدی و مرگ انجامید.

این دیواری که او به دور خود کشیده بود یا دیگران به دور او کشیده بودند ( تعبیر دوم درست است به زعم من) نابودش کرد و همه ی ما هنوز، بعد نسلها مقصریم. درباره ی آثار او، درباره ی خاطراتش، عکس هایش، کارت پستال هایش، درباره ی نگاه متحیر غمگینش در عکس معروفش که موهایش را به بالا شانه زده یا در عکس وداعش پیچیده در کفنی سپید چون قلبش.

همه ی ما با دیواری که به دور هدایت کشیدیم، با فاصله ای که از او گرفتیم مقصریم و بعد از این هم مقصر خواهیم بود. ایران هدایت را به اندازه ای که استحقاقش را داشت نشناخت، همین دلم را می سوزاند، همین.

پ.ن بی ربط به هدایت: 25 بهمن هم سالروز تولد غزاله علیزاده بود. یاد و خاطره اش گرامی.

افسانه