ساعت 4 آن روز


کتاب ساعت 4 آن روز از مهین محتاج رو خوندم. یه روزه. 387 صفحه است ولی جذابیتش مانع این نشد که من تو یه روز تمومش نکنم. کتاب بازگویی خاطرات خانم محتاج هست . زمانی که در سال 1355 به دلیل فعالیت های سیاسی به زندان می افته....تازمانی که آزاد می شه. اون چیزی که می بینیم تصویر برهنه ای از سبعیت انسان نسبت به انسانی دیگر، تفاوت طرز فکرها، بیهوده گی آرمانها، سردرگمی ها، عذاب ها و فشارهایی یه که تو زندان زنان بر یک زن زندانی سیاسی و هم بندان سیاسی اش می آد. فشارهایی که یکی اش کافیه تا در زندگی روزمره بند از بند هر زنی پاره کنه ولی زندان گویا به آدم تحمل می بخشه!
آدم هایی که فقط و فقط به خاطر یک عقیده، به خاطر یک نه گفتن رنجی فرای تحمل بشر عادی رو تحمل می کنند. و بعد همه چیز آروم آروم رنگ می بازه و انقدر کمرنگ می شه که به جایی برسه که همه ی آرمان ها و آرزوها به قصه ای دور تبدیل شده و همه ی عواطف به خشونت و رادیکالیسمی بدل می شه که طفلکی های درگیر این مسائل اسمش رو انقلابی بودن و اسم هر چیزی بر خلاف اون رو غیر انقلابی بودن می دونند. اینه سرنوشت خواسته ها و آرمان های انقلابی....چه چریکی، چه مجاهد، چه توده ای، چه مذهبی..... همه در یک جریان حل می شند....حل شدند.... و ماجرا به پایان رسید.
کتاب از انتشارات قصیده سرا و مهرا هست. من چاپ چهارم در سال 1383 رو خوندم. نمی دونم بعد از اون تجدید چاپ شده یا نه. ولی اگر جایی دیدید بگیرید و اگر کتابخونه ای رفتید بگیرید و اگر دست دوستی دیدید بگیرید که در هر صورت خیلی خوندنی یه.
افسانه