باران و سنتور

از دیروز جای خوبی در کتابخانه پیدا کرده ای برای درس خواندن. طبقه سوم یا چهار در راهرو باریک و بلند کنار آرشیو مجلات یک ردیف میز و صندلی هست دو به دو رو به روی هم. کنار پنجره ی بزرگ که همه ی دیوار را گرفته نشستن، تکیه دادن به همان نرده ای که چتر خیس را آویخته ای، روبه روی ات ساختمان قدیمی دانشگاه با معماری قرن نوزدهمی اش و برج ساعتش با سنگهای اخرایی و مرمر و پنجره های زیر شیروانی و لبه های کنگره کنگره. لپ تاپ را باز می کنی، کتابها و یادداشت ها و خودکار را روی میز پهن می کنی، بطری آب را کنار دستت می گذاری. پشت ات را به صندلی می دهی و هدفن را توی گوش فرو می کنی و ماهی سفره ی عید اردوان کامکار را گوش می دهی. صدای سنتور، شبیه صدای باران های ریز، تند و بی صدای بروکسل است. پشت پنجره ی بزرگ روبه رو پسری نیم رخ اش به پنجره منتظر ایستاده است. خانمی از پنجره ی کناری به او نزدیک می شود. لته ی دری پنجره را می پوشاند و پسر از پنجره اش پنهان می شود و در پنجره ی دیگر ظاهر می شود. هر دو بین میزها و قفسه ها از پنجره ای به پنجره ی دیگر می روند تا گم می شوند. مجسمه ی سبز دستهایش را رو به آسمان باز کرده، رنگ قرمز گلها لا به لای سبز درخشان شاخ و برگهای پر پشت دور مجسمه چشم ات را می زند. از لای سنگفرش های حیاط سبزه بیرون زده است. سرت را می چرخانی و دوباره به صفحه ی مانیتور خیره می شوی. بوی باران و بوی خاک آلود کاغذهای رطوبت زده فشرده لای جلدهای چرمی دماغت را پر می کند. این بو، این نور سفید و بارانی، این پنجره ها، این ساعت بزرگ بر بالای برج، این مجسمه سبز با تن لختش با دستهای رو به آسمانش، این صدای زخمه های سنتور در گوش ات، این سکوت که تو را در خود می گیرد، این قفسه های تنگ هم پر از کاغذهای زرد و مرطوب لای جلدهای چرمی زرکوب شده، این صدای قژ قژ چوب های کف وقتی کسی رویش قدم می زند، این آدمهای که در پنجره ها ناپدید می شوند و ظاهر می شوند، این شهر با همه ی ابرهایش، درختهایش، با این این پرنده های خوش صدای اش که هر چند لحظه یک بار نغمه ای سر می دهند و ساکت می شوند، با این روح بی شتاب و ساکت و شفاف اش تو را به ماندن، آرام ماندن، به خواندن، به زنده بودن، به ادامه دادن برمی انگیزد. خنکای لرزه ای از خوشی و بیش از آن یأس تیره پشت ات را، 
نوک انگشتانت را، پشت پلکهای نمناکت را می پیماید و زخمه های سنتور و باران گوش ات را می انبارند.
امین