بهار. بوی بهار



بارون های ریز و گاهی درشت و گاهی رگبار. هوای ملایم و گاهی سرد و گاهی آفتابی. خیابونهای شلوغ و گاهی کثیف و گاهی خیس. آدم های عجول و گاهی خندان و گاهی طلبکار. کیف های پر پول و گاهی خالی و گاهی دزدزده.

بهار. بوی بهار.

درخت ها و سبزه ها و رنگ های فراموش شده.

عید و شیرینی خانگی و کمی شادمانی.

فراموشی و باز هم فراموشی و باز هم فراموشی...دوای دردهای بزرگ و زخم های بازمانده ی سال گذشته. فراموشی با زخمی بر دل. با فکری در سر. با مشتی بر در.

آرزوهای کوچک و بزرگ. اضطراب گذر سالی دیگر. دست و پا زدنی دوباره. استرس های گذرا. ابروی برنداشته. موی رنگ نشده. کمی افسردگی چاشنی روزهای بی رنگ و رو.

بهار. بوی بهار.

توپی افتاده گوشه ی حیاط. همسایه ای با ماشینی مدل بالا. کارگرهای افغانی پای ساختمان نیمه کاره. شوخی ها و خنده ها و یادها. بهشت زهرا. قطعه ی دویست و پنجاه و هفت. ندا و سهراب. زندان اوین. عبدالله و امیر. خاطره ها. محمد رضا و بازداشتگاه. اعتمادی و دو سال زندان.

دست های کوچولوی سوفیا و سجاد. خنده های بی خیال یاسمن. ... گشاد بابک.

امین. افسانه.

بوی تنهایی و کمی گریه. تمرین تئاتر و کارگاه. بوی رنگ و روغن. قاب خالی روی دیوار. نسیم و مهرو. پشت پلک های بسته ات.

کتاب ها. گردگیری و آواز غریب چخوف از توی قفسه های خاک گرفته. کتاب ها و  داستایوفسکی که باله می رقصد. کتاب ها و من که به چنار بلند کوچه ی پایین خیره مانده ام.

بی بی سی. تهران. دود. هیاهو. چراغ های نئون. دود. یاد روزهای بچگی. یاد انگشت های کوچولو تو دست بابا. یاد مامان و سبزی پلو ماهی . یاد چروک های کنار لب ها. بوسه ها روی گونه ها. یاد دست های عاشقت وقتی تو دستهام جفت می شود. یاد چشم های مهربانت وقتی به مردمک چشمم دوخته می شود. یاد لبخندی مشترک. یاد روزهای سخت. روزهای بد. روزهای شک. یاد خون. خون مرتضی. اشک پوری.

بهار. بوی بهار.

افسانه