می نویسم که باشم!


از دیروز بادهای وحشی شروع به وزیدن کردن. میل به نوشتن داره منو خفه می کنه. دوباره دارم می شم نویسنده ی پرشر و شور سالهای اول دانشگاه. امیدوارم ادامه پیدا کنه. پر از انرژی هستم که فقط با نوشتن می تونم مهارش کنم. با همه ی قول و قرارهایی که با خودم گذاشتم اگه الان ایران بودم مطمئنم که یه تمرین جدید شروع می کردم. خوب یه حسن یا بدی اینجا اینه که نمی تونی کار پراتیک کنی.... منظورم کار اجرایی یه.... تو رشته ی خودم. در نتیجه فقط می شه نوشت. و من می نویسم.
افسانه

۳ نظر:

امین گفت...

چقدر خوبه که تو اینقدر پر از انرژی هستی و داری می نویسی این فعلاً تنها چیزیه که منو خیلی خوشحال می کنه

mohamad reza گفت...

afsane to khob minevisi -bayad ham benevisi -age nanevisi ham mizanam khodam to saret benevisi

kiddo گفت...

benevis dobare ke bashi digeee