تلویزیون روشن بود اما صداش رو قطع کرده بودم . بی بی سی داشت خبر می گفت . یک لحظه تصویر مشکاتیان رو نشون داد . مطمئن بودم خبری غیر از مرگ نمی تونه باشه. به قول قدیمی ها آه از نهادم برآمد. شاید خیلی ها که علاقه ای به موسیقی سنتی ندارند مشکاتیان رو نشناسند یا شاید فقط اسمش رو شنیده باشن اون هم به خاطر رابطه اش با شجریان. مشکاتیان برای من شمایلی از همه ی نوابغی بود که توی ایران زیر چرخ روزگار و سیاست و جامعه له می شن. این خیلی تکراریه و شبیه این اظهار نظرهای روزنامه ایه اما مشکاتیان به خصوص در این 10-15 سال آخر عمرش که خیلی منزوی بود و کمتر دیده شده بود مثل خیلی از نوابغ ایرانی مشغول از بین بردن خودش توی کنج خلوتش بود. چند سال پیش که یک شب با افسانه رفتیم به کنسرت گروه عارف که با ناظری اجرا کردند وقتی اومد روی صحنه واقعاً بغض کردم. مشکاتیان برای من تصویر یک هنرمند که همیشه فقط با هنرشون حرف می زنن و خارج از دنیای هنر لال و و مبهوت هستند انگار اون دنیا هیچ تعلقی به اونها نداره و اونها هم هیچ تعلقی بهش ندارن. با این که می دونستم و شنیده بود که خیلی مریضه و خودش هم مشغول داغون کردن خودشه اما خبر مرگش خیلی غم انگیز و تلخ بود. شاید کمی حرفی که علیزاده گفت می تونست این حس تلخ و ناراحت کننده رو ارضا کنه. اون گفت با مرگ مشکاتیان باید عزای عمومی اعلام کرد. با این که در این سال نحس 88 همه جور اتفاقی افتاده و افسردگی و تلخی توی هوا است و با نفس به وجود ما رخنه می کنه مرگ مشکاتیان برای من تلخ ترین اتفاق این سال بود تا حالا. تصویر مشکاتیان برای من تصویر یک اهل موسیقی ایرانیه که تمام تلخی های عشق به موسیقی رو در این مملکت و جامعه ی ستمگر یک جا تحمل کرده و در چهره ی صوفی وار و نگاه مبهوتش همه ی این تلخی ها بازتاب داره. وقتی به مشکاتیان فکر می کنم اولین تصویر اون پرتره ایه که در جلد کاست دستان ازش کشیدن. با اون موها و ریش های سیاه و افشان! آلبوم دستان برای من و خیلی ها یک خاطره نوستالژیکه خاطره ای از بهترین دوران خلاقیت و هنر مشکاتیان و شجریان. شاید یکی از قله های موسیقی سنتی. نمی دونم شاید زیادی رمانتیک شدم اما اینقدر ناراحتم که نمی تونم جلوی خود رو بگیرم . مشکاتیان این شانس رو نداشت که مثل شجریان در زمان حیاتش اسطوره شدن خودش رو ببینه ولی مطئمنم اگر در 50سال گذشته چند قله در موسیقی سنتی ایران باشه که واقعاً در تحول آن نقش داشتن و درهای جدیدی رو باز کردن یکی اش مشکاتیانه. کافیه فقط کارهاش رو با شجریان دوباره گوش کنیم. بیداد، آستان جانان، سر عشق، نوا مرکب خوانی، دستان و قاصدک. همین چندتا برای این که یک هنرمند نابغه باشه و جاوادنه بشه کافیه.
یکی از بهترین آثارش به نظرم همینه که الان دارم گوش می دم
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش می طلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزه ها کند
زنهار کاسه ی سر ما پر شراب کن
کار صواب باده پرستی است حافظا
برخیز و عز م جزم به کار صواب کن
امین
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر